با ورودش به سالن با همه همکاران فرهنگی احوالپرسی میکند. همه او را بهواسطه فعالیتهای پررنگ فرهنگیاش در این سالها میشناسند. بعد از حال و احوال طولانی با روحیهای عالی وارد اتاق میشود. برای شروع صحبت نگران هستیم که مبادا موضوع صحبت گزارش چهار سال پیشمان او را برنجاند. اما چارهای نیست، صحبت را آغاز میکنیم. جواب او به سؤال ما «نه» است. خدا را شکر که بیماری سرطان او از چهار سال پیش تاکنون بازنگشته است.
دفعه قبلی که با اشرف نعیمی گفتوگو کردیم از شکست دادن بیماری سرطان پستان در پنجاهویکسالگی خوشحال بود اما ترس داشت! ترس از اینکه باید هر ماه برای سرطان چکاپ شود و مبادا علائم بیماری قبلی برگردد. اکنون اما فقط خوشحال است و ترس دیگر جایی در افکارش ندارد. بانوی فعال منطقه11 بعد از آن روزها باقدرت مشغول کار فرهنگی شده است و این روزها هم با انرژی مضاعف در این مسیر فعال است.
او توضیح میدهد: «مصاحبه با شهرآرامحله در آن روزها و گفتن از بیماری سرطان و شکستدادن آن برایم راحت نبود. اما چون شما دنبال این بودید که امید به زندگی را در افرادی با شرایط مشابه ایجاد کنید، پذیرفتم که مصاحبه کنم. از آن روز تاکنون اتفاقات خوبی افتاده و توانستهام به فعالیت فرهنگی خودم ادامه دهم و حتی به سراغ کارهای خیریه در محله رفتهام که نتیجه خوبی داشته است.»
اشرف نعیمی در این سالها آزمایشهای مختلفی را برای وضعیت بیماری خود سپری کرده است و خوشبختانه همواره جواب منفی درباره آزمایشهای سرطان را از سوی پزشکان دریافت کرده است. او میگوید: من توانستم بیماری سرطان را بعد از چهار سال درگیری پشت سر بگذارم و باید بگویم برگشت به زندگی حس خوبی داشته و باعث شده است قدر لحظهها و فعالیتهایم را بیشتر از قبل بدانم و تا جایی که در توانم هست نسبت به اطرافیانم و افراد جامعه مهربانتر باشم.
من توانستم بیماری سرطان را بعد از چهار سال درگیری پشت سر بگذارم و باید بگویم برگشت به زندگی حس خوبی داشته است
بانوی باروحیه محله شریف میتواند نقطه امید بسیاری از افراد سرطانی باشد. اشرف نعیمی با لبخندی روی لب و با اشاره به این موضوع توضیح میدهد: «مصاحبهام با شهرآرا، خوشبختانه نتایج خوبی داشت. افراد زیادی با من تماس میگرفتند و از من میخواستند با بیمارشان صحبت کنم و به او روحیه بدهم.
در این مدت با بیماران سرطانی زیادی تلفنی و حضوری صحبت کردهام که در حد توانم روحیه آنها را در مقابل این بیماری تقویت کنم و نتایج مثبتی هم داشته است. یادم هست بیماری به من معرفی شد که فقط در گوشه خانه نشسته بود و منتظر تسلیم شدن در برابر سرطان بود. وقتی با او در چند جلسه صحبت کردم، به زندگی برگشت و فهمید که او از سرطان خیلی قویتر است.»